دل هر جایی
در کنار غم نشستم چای را دم می کنمدرد دل امشب به روی شانه ی غم می کنمزندگی همخشته شد از درد دلهایم&nb
| ||
در کنار غم نشستم چای را دم می کنم
درد دل امشب به روی شانه ی غم می کنم ![]()
زندگی هم خشته شد از درد دلهایم شبی زحمتم را از سر این زندگی کم می کنم بر کویر جانم امشب اشک می بارد ببین دشت دل سیراب با این آب زمزم می کنم آنچنان سوزی است بر جانم که گر آهی کشم شهر را ویران تر از ویرانه ی بم می کنم ای دل هر جایی ام در پیچ هر مویی نپیچ شرط می بندم تو را یک روز آدم می کنم من که عمری با قناعت شاه خود بودم بگو کی به پیش حاکم بیرحم سر خم می کنم آب دریا را نمی خواهم به ذلّت سر کشم سرو آزادم لبم را تر به شبنم می کنم ای "چکاد" امشب بفرما چای مهمان منی در کنار غم نشستم چای را دم می کنم
موضوعات مرتبط: برچسبها: [ جمعه 17 آذر 1391 ] [ 06:49 بعد از ظهر ] [ چکاد ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |